...رهگذر...

دختر فال فروش

میلاد
...رهگذر...

دختر فال فروش

دختر فال فروش...

 

 

بنگر بر حالم...

 

و بزن بر من فال...

 

تو نگو فال فروش حال مرا...

 

بنشین تا به تو گویم فالم...

 

همه حالم همه حالم همه فالم...

 

بنگر بر حالم...

 

که چه حالی دارم...

 

و ببین قلبم را...

 

که چه داغی دارم...

 

و ببین دستم را...

 

که چه فالی دارم...

 

بنگر بر حالم...

 

که چه حالی دارم...

 

همسر آکله باش...

 

کشتی و جورکش اسکله باش...

 

همسفر با من و این قافله باش...

 

همدقم با شب و این پای پر از آبله باش...

 

بنگر بر حالم...

 

که چه حالی دارم...

 

چه کنم با گذر ثانیه ها...

 

گوشه ی قلب من و ساقی این بزم شراب ...

 

کنج این دخمه و قدوسی این رهبه ها...

 

و خطر می رسد از ناحیه ی خاطره ها...

 

بنگر بر حالم...

 

که چه حالی دارم...

 

قافلم از خود و بی خود شدنم...

 

قلم و جوهر و پرپر شدنم...

 

قافیه دار شود شعرم اگر فاصله ها...

 

بروند از تو و فانی شدنم...

 

بنگر بر حالم...

 

که چه حالی دارم...

 

حال و روزم اخم است...

 

روزگارم تلخ است...

 

و حیایی که جدا از شرم است...

 

و جدایی که سراسر زخم است...

 

و جدایی که سراسر زخم است...

 

 


موضوعات مرتبط: عاشقانه ، شاکیانه ، عارفانه ، بی بهانه
برچسب‌ها: رهگذر

تاريخ : شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶ | | نویسنده : میلاد |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.